بیا که لحظه هایم از حضور تو لبالب است
که نیستی کنار من لبم غریق یارب است
به عشقم اعتماد کن در این زوال زندگی
تمام عمرمن فقط در انتظار یک شب است
به حلقه ی دودست من پناه آوری و من
دو باره بشنوم ز تو که کار ها مرتب است
سکوت اگر چه سلخ وبد ولی گمان کنم که باز
که حرف بین ما دو تا فقط لب وفقط لب است
ظهور کن به خلوتم به عهد خود وفا نما
که عاشقت شکسته واسیر آتش تب است
#محمدصدوقی
۱۳۹۷/۱۱/۲۷
برده ای از دل من صبر وقرار ایمان کو؟
شده ام خانه خراب از مژه ات طوفان کو؟
خرمن موی سیاهت زده آتش به دلم
گو که خاموش کند اتش من باران کو؟
پای بر چشم من غمزده بگذار گلم
تا به پایت نرود این مژه ام سوهان کو؟
آمدی خانه من ماه تر از مهتاب است
خانه ام از تو پر از نور ،مه تابان کو؟
تو بهشتی ولبت میوه ی ممنوعه ومن
بوسه ای چینم وگمراه شوم شیطان کو؟
چشم وابروی تو دلبسته فراوان دارد
دلسپرده به نگاهت چو من حیران کو؟
شده ام خاک نشینت،تو چه کردی با من
صبر وآرامش ودندگی وایمان کو؟
۱۳۹۷/۱۱/۲۳
شبی بیدار خواهم شد از این کابوس تکراری
غزل از رفتنت می خوانی و از عشق بیزاری
تو تندیس طلوع عشقی وماه شب تارم
میان دست های خود برایم عشق می کاری
تو می خندی ومن هر لحظه می میرم برای تو
دلم را می سپارم دست یک توفیق اجباری
بشو عیسای من بر مرده ام با بوسه جانی ده
لبت دنیای امید است و از امید سرشاری
ببین چشمم شده دریا ،بخشکان نیل غم ها را
تو در دست ونگاه خود برایم معجزه داری
شبم لبریز کابوس است،می ترسم نباشی تو
سکوت شب چه وحشت زاست تویی آیین عیاری
دلم لبریزعشق توست غزل در گِل فرو مانده
لبم با خنده می رقصد تو بر باغم که می باری
حدیث زلف پر تابت شده وحی مسلمانی
منم پیغمبری مبعوث،بیاافسون بیداری
بیا حوای من من آدمم بامن مدارا کن
بهشت من بدون توست فقط کابوس تکراری
محمدصدوقی
۱۳۹۷/۱۱/۳
بیا که لحظه هایم از حضور تو لبالب است
که نیستی کنار من لبم غریق یارب است
به عشقم اعتماد کن در این زوال زندگی
تمام عمرمن فقط در انتظار یک شب است
به حلقه ی دودست من پناه آوری و من
دو باره بشنوم ز تو که کار ها مرتب است
سکوت اگر چه سخت وبد ولی گمان کنم که باز
که حرف بین ما دو تا فقط لب وفقط لب است
ظهور کن به خلوتم به عهد خود وفا بکن
که عاشقت شکسته واسیر آتش تب است
#محمدصدوقی
۱۳۹۷/۱۱/۲۷
درباره این سایت